بـــــــــــــــهـ نـــــــــــــامـ اوــــــــــــــــ
ای لحظهـ ها آهستهـ تر! دور از خودمـ گردیدهـ امـ
از قبلـ همـ شد خستهـ تر، اینـ ذهنـ، غمـ را دیدهـ امـ
غمـ نیستـ در آغوشـ منـ، "غمگینی اتـ" غمـ می دهد
وقتی کهـ حالتـ خوبـ نیستـ، بر دشتـ غمـ سر می نهد
ای محرمـ اسرار منـ! با لحظهـ ها مسرور باشـ
خاکی بهـ روی غمـ بریز، از غصهـ هایتـ دور باشـ
پـ.نـ: مستفعلنـ مستفعلنـ، مستفعلنـ مستفعلنـ
اینـ شعرمـ رو دوسشـ ندارمـ!
ϰ-†нêmê§ |